هم افزا
آموزشی و اطلاع رسانی
دو شنبه 19 آبان 1393برچسب:, :: 22:2 :: نويسنده : محمد مهدی زاده
جزیره سرسبز و پر علف استکه در آن گاوی خوش خوراک زندگی میکند. هر روز از صبح تا شب علف صحرا را میخورد وچاق و فربه میشود. هنگام شب که به استراحت مشغول است یکسره در غم فرداست.آیا فرداچیزی برای خوردن پیدا خواهم کرد؟ او از این غصه تا صبح رنج میبرد و نمیخوابد ومثل موی لاغر و باریک میشود. صبح صحرا سبز و خُرِّم است. علفها بلند شده و تا کمرگاو میرسند. دوباره گاو با اشتها به چریدن مشغول میشود و تا شب میچرد و چاق وفربه میشود. باز شبانگاه از ترس اینکه فردا علف برای خوردن پیدا میکند یا نه؟لاغر و باریک میشود. سالیان سال است که کار گاو همین است اما او هیچ وقت با خودفکر نکرده که من سالهاست از این علفزار میخورم و علف همیشه هست و تمام نمیشود،پس چرا باید غمناک باشم؟ نظر تان چیست
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان
|
||||||||||||||||
|